تنظیم: فرزانه دعوتى
ويراستار: مرال دهقانى
نقاشی: نجمه واحد
نشر شنیداری آواستان
یکی بـود، یکی نـبود. پسـر کوچکی بـود بـه نـام حسین که در بـخارا زنـدگی میکرد. حسین روزھـا در حیاط خـانـه بـا بـرادرش بـازی میکرد. گـاھی ھـم آن دو بـرای گـردش بـه بـاغھـای اطـراف میرفـتند و از تـماشـای گـلھـا، درخـتان و پـرنـدگـان لـذت میبـردنـد. از ھـمان کودکی، حشـرات چـمنزار و پـرنـدگـان در بـاغھـا تـوجـه حسین را جـلب میکرد. او پینهدوزھـا، مـورچـهھـا و کرمھـای خـاکی
را با دقت نگاه میکرد و شبھا تا دیروقت در کتابھایش به دنبال اسم و رسمشان میگشت